به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ شمس لنگرودی، شاعر معاصر، چند وقتی هست که هوای تازهای را سراغ گرفته، از شعر و شاعری تا حدودی بریده و به سینما پناه برده.
او در "پنج در پنج"، "فلامینگو شماره ۱۳" و "احتمال باران اسیدی" که سال گذشته در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد بازی کرد و حالا در کنار بازیگرانی نظیر میکائیل شهرستانی، مهدی میامی، محمد ساربان، محمود راسخ فر، حسین فلاح، آزاده موحد و آوا دارویت قرار است در فیلم "تمرین برای اجرا" اثر محمد علی سجادی بازی کند. این فیلم که قرار است در در بخش "هنر و تجربه" سینمای فجر امسال به نمایش دربیاید به گفته کارگردان آن داستانی است درباره یک گروه تئاتری که داستان سیاوش را تمرین کنند. استفاده از داستان های شاهنامه به این شیوه، تجربه جدیدی در عرصه سینما است گرچه پیش از این فیلمسازی چون فریدون رهنما در فیلمی به نام "سیاوش در تخت جمشید" اشاره به داستان سیاوش در شاهنامه داشته است، اما آن فیلم تجربه های شخصی فیلمساز و البته قابل ارزش است.
شمس لنگرودی پیش از این در پاسخ به این سوال که بازیگری به کار ادبی شما ضربه نمیزند، گفته بود: " نه، از یک نظر راستش برای من خوب است. مقداری تشویش شدم به سمت این کار بروم، چون از عرصه شعر خسته شده بودم، یعنی خسته هستم، شعری دارد لویی آراگون، شاعرِ بزرگ فرانسوی که در سطری از آن میگوید: "من بخشی از تجارت دیگرانم…"، این شعر ماهها و سال هاست که در ذهن من مانده. راستاش را بخواهی خسته شدم از تجارتِ دیگران شدن، شعر گفتن یعنی ابزاری برای تجارتِ دیگرانِ بودن."
نام شمس لنگرودی پس از انتشار مجموعههای "خاکستر و بانو" و "جشن ناپیدا" در اواسط دهه ۱۳۶۰ مطرح شد و پس از چاپ "قصیده لبخند چاکچاک" به شهرت رسید؛ سپس دهسالی را با سکوت در شعر میگذراند و سرانجام در سال ۱۳۷۹، مجموعه شعر "نتهایی برای بلبل چوبی" را روانه بازار کتاب میکند. این شاعر در دهه ۱۳۸۰ سالهای سکوت و کمکاری را جبران میکند؛ در این سالها هشت مجموعه شعر از او منتشر میشود که از آن جملهاست: "پنجاهوسه ترانه عاشقانه"، "رسمکردن دستهای تو" و "شب، نقاب عمومی است".
محمدتقی جواهری گیلانی معروف به محمد شمس لنگرودی در زمینه پژوهش نیز بیش از همه با کتاب ۴ جلدی "تاریخ تحلیلی شعر نو" شناخته میشود. اما آنچه در این سالها او را از زبان رسانههای ادبی نمیاندازد جریانی است موسوم به ساده نویسی که بی شک لنگرودی مهمترین شخصیت آن است؛ نوعی از شعر که منتقدان جدی و بسیاری دارد و هرگز در جامعه ادبی و اصحب شعر پذیرفته نشده، هر چند خود لنگرودی تز دیگری دارد.
او در مصاحبهای با خبرآنلاین میگوید: "۴۰ سال در عرصه شعر بودن، فضا را برای من خسته کننده کرده بود، البته این به آن معنا نیست که شعر بد باشد، منظورم عرصه آن است. در شعر، شاعر کارگردان، بازیگر، نویسنده و تدارکاتچی و به قولی همه کاره شعر در خلوت خود است، در این میان من میل داشتم که بعد از ۴۰ سال این فضا را عوض کنم، البته برخیها میلی ندارند که این فضا را عوض کنند، اما من میل داشتم. با ورود به سینما فضا برای من یکهو عوض شد، دیدم که من فقط یکی از عوامل آن فیلم هستم و مسئولیت زیادی جز درباره کار خودم ندارم اما در شعر مسئولیت همه کارها با من است، منظور من از بیان این جمله این بوده است که تأکید میکنم از فضای شعری که در ایران است دور شوم نه از شعر، چون شعر دیگر جزئی از زندگی من است، از سوی دیگر عرصه شعر برای من خسته کننده است، در مدت نیم ساعتی که شما اینجا هستید میبینید که چقدر رفت و آمد میشود، چقدر تلفن میشود. امکان دارد بگویید سینما هم همینگونه است، اما سینما برای من جذابیت و تازگی دارد."
نظر شما